من، حول نقطه ای از جنس من، دوَران نمیکنم.
يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۹، ۰۶:۳۸ ق.ظ
من کیستم؟
آنقدر خودم را تحت تاثیر اندک اطرافیانم میبینم که انگار هر قسمت از وجود و شخصیتم یکی از آنهاست.
میخواهم خودم را جدا کنم، بکشم بیرون وجودم را از این دریای تاثیر، اما بعد میبینم من بدون این تاثیرات اصلا کیستم. بدون جامعه اصلا شخصیت چه معنایی دارد. این به آدم احساس پوچی میدهد.
میخواهم در زمان سفر کنم. به دوره ی کمون اولیه برگردم. قبیله و یا گروهی هم وجود نداشته باشد. برای زنده ماندن حیوانات را شکار کنم و به دنبال گیاهان خوراکی بگردم که به نظر خوشمزه میآیند.
اینجا در این دوره ی تاریخ، اینکه حتی غذایی به نظرت خوشمزه بیاید باز هم تحت تاثیر دیگران اتفاق میافتد.
- ۹۹/۰۱/۱۷