نگاه
سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۴:۰۸ ق.ظ
استرس و بی خیالی باید به تعادل برسند تا درس خواندن اتفاق بیفتد. تز به علاوه آنتی تز، سنتز را ایجاد میکند. این به طور خلاصه تضاد دیالکتیکی است که مارکس از آن میگوید. مثلا بورژوا و سرمایه داری انقلاب بورژازی را بوجود میآورند. هر چیزی که بخواهد اتفاق بیفتد باید یک تضاد ایجاد شود، و یک تعادل هم در این تضاد بوجود بیاید تا سنتز رخ دهد.
مثلا تضادی که در یک رابطه ی زن و مرد است، تضاد قدرت زن و قدرت مرد است. اگر یک طرف قدرتش بیشتر شود، ظلم اتفاق میافتد، و این رابطه شکست میخورد. بنابراین تعادل یک مفهومی است که همیشه باید وجود داشته باشد.
تضاد بین استرس و بیخیالی من تعادلش به هم خورده. من بیش از حد بیخیال هستم. برای اینکه بتوانم درس بخوانم باید به خودم استرس بدهم. مگر اینکه یک تضاد دیالکتیک دیگر پیدا کنم.
- ۹۹/۰۲/۱۶