انسان موجود اجتماعی!
این روز ها روزهای آزاردهنده ای هستند.
بی حوصلگی محض. تمام تلاشم برای حفظ کردن روحیه ام اثر موقتی دارد و خیلی سریع به مود آزار دهنده ی اصلی باز میگردم. حس پوچی. آرزوی مرگ. استرس آیندهی نامعلوم. تشنه ی دیدن همان آدم هایی هستم که هیچوقت قبولشان نداشتم و ندارم. تشنهی نشستن در کتابخانه و دیدن یک سری آدم های ثابت. فضای باز. سقفی که وجود ندارد. دراز کشیدن روی چمن ها، با ویوی درختان کاج بلند وقتی که سوزن برگ هایشان میرقصند.
وقتی قیافه ام را در آینه نگاه میکنم بیش از هر موقع دیگری حس بدی پیدا میکنم. یک آدم بدخلق با قیافه ای عبوس، رنگ پریده با چشم هایی که گود رفته اند میبینم. بیچاره اطرافیانم.
کاش میشد از اتفاق افتادن نظریات داروین برای خودمان جلوگیری نکنیم.
- ۰ نظر
- ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۱۷