هیچ‌کجا

همه جای ذهن من

هیچ‌کجا

همه جای ذهن من

هیچ‌کجا

روز ها میگذرند... من یک انسان هستم. یک انسان که سعی دارد بهتر شود، و هر روز با دیروزش فرق دارد. مینویسم تا این سیر تکامل را که هیچ وقت کامل نمیشود ثبت کنم.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

منطق

دوشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۵۹ ق.ظ

انسان میتواند بار ها عاشق انسان های متفاوت شود. بار ها. البته اگر تعریف عشق همان تعریف من باشد. هورمون. هورمون ها بالا بزند بعد یک دفعه حس کنی میخواهی با او باشی.

اما این از همان ابتدا معلوم است که یک حس زودگذر است که آینده ای ندارد. آدم از همان اول میداند که آینده ای با آن فرد دارد یا نه. حداقل امید به داشتن آینده ای براساس اهداف و سبک زندگی.‌ بستگی داد هدف از برقراری رابطه چه باشد. یک رابطه ی استیبل عمیق با هدف تکامل بهتر و یا یک رابطه ی کوتاه مدت که هدفش داشتن لحظات خوش باشد.

وارد رابطه ی عمیق شدن تجربه ی عجیبی است. رابطه پیچیده میشود. آنقدر پیچیده که فقط وقتی عشق را حس میکنی که همه چیز قرار است تمام شود. منظورم این است که اگر بخواهی او را رها کنی میبینی که نمیتوانی. میبینی کل وجودت به او گره خورده.

با هر کسی نمیشود گره خورد. اگر بشود هم با هرکسی نمیشود آینده ی خوبی داشت. بستگی دارد به این که اهداف دوفرد در راستای یکدیگر باشند و دوطرف رابطه در یک سطح فکری واقع شوند.

 شاید هم آدم فقط یک بار در عمرش بتواند گره بخورد. اگر یک بار گره را پاره کردی کل وجودت بند بند و تکه تکه میشود. این باعث میشود دیگر نتوان وجودت را به وجود فرد دیگری گره زد... تکه هایی از وجودت درگره قبلی جا مانده. تکه هایی از وجود او هم در نیمه‌ای از گره که به تو همچنان متصل است متقابلا باقی میماند. گره جدید معنا نخواهد داشت.

عشق های کوتاه مدت برای داشتن لحظات خوش. به نظرم اینطور روابط انسان را از مسیر واقعی زندگی منحرف میکند. یعنی انسان به هر طرف که جذب شد همان سمتی برود. اگر در رابطه با کسی عاشق فرد دیگری شد خیانت هم بکند. با توجیه عشق. منطقی درکار نخواهد بود چون از تمام روابط هدف عشق برپایه ی هورمون است و نه هیچ چیز دیگر.

 

انسان منطقی، انسان باهوش همیشه از همه چیز نفع میبرد‌. بدون منطق هیچ چیز را نمیتوان پیش برد. چه برسد به یک رابطه بین دو انسان عاشق.

 

Memorable song

  • ۹۸/۱۲/۱۲
  • آدام